مقیم میکده و ساکن خراباتم


نه مرد صومعه و سمعه و مقاماتم

مرا به کعبه چه خوانی که طاق ابرویت


بس است روز دعا قبله ی مناجاتم

اگر نه بر سر کویت به طوع سجده کنیم


ملک گناه نویسد به جای طاعاتم

مقربان صوامع نشین لاهوتی


کنند ورد سحر نغمه ی مقالاتم

حدیث وجد من افسردگان کجا دانند


فلک به چرخ در آید ز شوق حالاتم

برفت عمر به زهد ریا و سالوسم


کجاست باده که ضایع گذشت اوقاتم

به باده خرقه ی ابن حسام رنگین کن


که دل ملول شد از رنگ زرق و طاماتم